چند ضرب المثل مازندرانی
پنج شنبه نون و خِرما دَر کامبی تا اَمِه مِردِه جِه بَرِسِه: پنجشنبه نان و خرما بیرون میدهیم تا ثوابش به مرده ما برسد.
چایی دِلِه دار دَرِه مِهمون قد بِلِند اِنِه: روی چایی ساقه اش قرار گرفته مهمان قد بلند میآید.
خوی بد بدی صدقه دَر هاکِن تا بدی اون خو بر طرف بَوشِه: خواب بد دیدی صدقه بده تا بدی آن خواب بر طرف شود.
سگ سر او نَشِند تِه دَست گِند موک زَندِه: روی سگ آب نریز دستت زگیل میزند.
شو بی وقت نونه جارو بَزوئن فرشته ملائکه رِه شِه سِرِه جا بیرون کاندی: شب بی موقع نباید جارو بزنی چون فرشته و ملائکه را از خانه خود بیرون میکنی.
گرم تندیر سَره دَپوشی تِه وِسِه حادثه پیش اِنِه: سر تنور گرم را بپوشانی برای تو حادثه پیش میآید.
نِمِک رِه نِشِند بِنِه بِه خاطر این که حضرت زهرا چشم اُو هَستِه: نمک را زمین نریز به خاطر این که آب چشم حضرت زهرا است.
وِشنا رِه خورِش نَوِنِه خوره بالش نَوِنِه: آدم گرسنه اهمیتی به خورشت غذا نمیدهد ادم خواب الود اهمیتی به بالشت نمیدهد.
ادامه مطلب